من..
من سینه ای پر از امید میخواهم تا در طوفان سهمگین حوادث، سنگها را بشکافم و با رگه های طلاییش گردنبند باورهایم را ببافم. من
من سینه ای پر از امید میخواهم تا در طوفان سهمگین حوادث، سنگها را بشکافم و با رگه های طلاییش گردنبند باورهایم را ببافم. من
🔴هشدار: خواندن این مطلب برای هرکسی توصیه نمیشود. دوستانی که از دیدن بعضی از عکسها و صحنه ها میترسند، لطفن این مطلب را مطالعه نکنند.
کتاب اثر جفری یانگ و ژانت کلوسکو میباشد که در آن به زیبایی به کارکرد تله های زندگی یا همان طرح واره تا میپردازد. این
که اینطور! مشکل شماره ی ۱: من در زندگی همیشه با مشکلی مواجه خواهم بود. که اینطور! شماره ی ۲: مشکل آنها من نیستم. که
در نگاهش، همدمِ؛ حوری شدم با غزلها مالکِ؛ قلبی شدم من بهشت را در سکوتش؛ مالک شدم با غزلهایش، در نگاهش؛ باران شدم بداهه ندااشتری
سمیرا و محمد درحال اسباب کشی به منزل جدیدشان بودند که نازنین به محمد زنگ زد . نازنین به محمد گفت: میخواهم به دنبال
آخرین نظرات: