نوشتههای من
مراقبت
نامش سعید بود. تازه درسش را در دانشگاه کینز کالج لندن به اتمام رسانده بود. با اینکه از تمامی تکاپوهایی که در طول این چند
نامش سعید بود. تازه درسش را در دانشگاه کینز کالج لندن به اتمام رسانده بود. با اینکه از تمامی تکاپوهایی که در طول این چند
در حال گوش دادن به صدای ریلز بودم که صدای شر شرِ آب، مرا وارد یک دنیایی دیگر کرد. دنیایی؛ مملو از حس امنیت و
حمیرا از داخل ماشین به گله ی گوسفندی نگاه میکرد که از کنار ماشینشان رد میشد. حمید رو به حمیرا کرد و گفت: خواهر قشنگم..؟
امروز داشتم در اینستا بدنبال مطلب مفیدی میگشتم تا کمی به ارزش افزوده ی خودم و تفکراتم اضافه کنم. وارد پیجی شدم که کارتخصصی شان
داستان یک دقیقه برای خودم پیرامون یافتن درک درستی از حضورِ من، تو و ما، میگردد. در حین خواندن کتاب حال خوبی نداشتم. بهتر است
حضور: با خود تکرار کرد براستی این حضور چیست و چه معنایی دارد که به این راحتی مشکل به این بزرگی را حل کرد؟
آخرین نظرات: