من و کتاب یک دقیقه برای خودم

داستان یک دقیقه برای خودم پیرامون یافتن درک درستی از حضورِ من، تو و ما، می‌گردد.

در حین خواندن کتاب حال خوبی نداشتم. بهتر است بگویم انتخابی آگاهانه، از جسمم بحدی انرژی دزدیده بود که؛ توان ترمیم خود را نداشتم. به کتابها نگاهی کردم. کتابی سبک و کوچک را انتخاب کردم و شروع به خواندن کردم. سه بار این کتاب را خوانده بودم ولی به رغم خوانش های قبل، باز هم دلم میخاست از مطالب کتاب بیشتر بدانم.

در کتاب به این اشاره می‌شود که اگر من مراقبت بیشتری از خود داشته باشم بهتر میتوانم از منِ تو مراقبت کنم و درنهایت میتوانم بهتر مراقب منِ ما باشم.

گاهی باید یک دقیقه بایستیم و به نقطه ای خیره شویم و از خود بپرسیم که: چگونه میتوانم به خودم کمک کنم تا بهتر از خود مراقبت کنم یا سوالاتی نظیر این ها که کمک زیادی به  دوست داشتن خودمان می‌کند. اگر من خودم را دوست داشته باشم و به خود حس ارزشمندی و عزت نفس بدهم  به مرور  زمان حس وحال بهتری خواهم داشت و چون در لحظه لحظه ی زندگیم در زمان حال زندگی میکنم بهتر میتوانم زیستن خودم را زیست  کنم.

در بسیاری موارد ما آدمها از رسیدگی کردن به حال خوب خود دست برمی‌داریم و به نوعی خود را فراموش می‌کنیم. از دوست داشتن دست برمیداریم و دوست داریم دوست داشته بشویم. دراینصورت ذهنمان تصور می‌کند که؛ این نیاز به یک پارتنر داردکه میتواند دوست، خانواده و شریک عاطفی باشد. این نوع دوست داشتنها از نوع ارتباطات سمی و خطرناک است. از نوع وابستگی بیمارگونی که هر کدام از طرفین همانند یک چسب به شریک عاطفی میچسبد و این چسب گونه زیستن، سمی کشنده می‌شود برای نفس کشیدنهایشان. وابستگی یکی از مهلک ترین و آسیب رسان ترین روابطی ست که هر شخص وابسته ای در زندگی خویش میتواند آن را تجربه کند.

کتاب‌  یک دقیقه برای خودم  کتابی ست که تو را با  خود برتر آشنا می‌کند.

به تو یاد می‌دهد که چگونه برای دوست داشتن خود گام برداری و چگونه با منِ خودت برخورد مناسب تری داشته باشی.

به ما می‌گوید که اگر با من خود رفتار مناسبی داشته باشیم می‌توانیم با منِ وجودی دیگران هم با رفتار درست تری برخورد کنیم.

به ما می‌گوید اگر با منِ خودمان رفتار درستی داشته باشیم می‌توانیم  با منِ یک گروه رفتار خوبی داشته باشیم.

به ما می‌گوید اگر آن من را دوست داشته باشیم و برای آن من، زمان صرف کنیم بهتر می‌توانیم خودمان را درک کنیم.

به ما یاد می‌دهد تا خودمان را وقف خود کنیم و برای رشد خودمان بها بپردازیم.

 

به ما یاد می‌دهد که دوست داشتن خودمان را در صدر کارهای روزمره ی خود قرار دهیم.

به ما یاد می‌دهد که  برای فتح  قله های آسایش اول به   به خودمان احترام بگذاریم.

به ما یاد می‌دهد که عشق را تقدیم قلب خود کنیم و برای حفظ حال خوبمان تلاش کنیم.

ساعت ۱۷:۰۰ روز جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

3 پاسخ

  1. متشکرم بابت معرفی. البته امروز رسانه های دنیا، ذائقه های انسان ها رو عوض کردن و عشق واقعا سخت پیدا میشه …
    چشم هایی که هر صحنه ای می بینه و مردهایی که هر روز زنان رنگارنگ صفحات مختلف اینترنتی و ماهواره ای رو خواسته یا ناخواسته می بینند، مفهوم عشق رو به طور کلی عوض کرده که بسیاری ابعادش شاید قابل بیان یا حتی نوشتن هم نباشه! فضای پاک احساسات قدیم امروزه سخت پیدا می شه متاسفانه .. حداقل چیزی که من بعد از ۳۵سال و اندی بهش رسیدم و دارم مشاهده می کنم، این هست

    1. خواهش میکنم. این کتاب برای من دریچه ی جدیدی رو باز کرد و امیدوارم براتون موثر بوده باشه.
      و اما در مورد مسئله ی عشق. درسته که رسانه ها و شرایط موجود در جامعه باعث شده که نگرش انسانها نسبت به عشق تغییر کنه ولی عشق این چیزی نیست که همه اون رو عشق می‌پندارند. عشق فرای تصورات بشر و زیباتر از اینی هست که من و شما میبینیمش. عشق حقیقی در وصف نگنجد. عشقی مد نظر منه که عاشق و معشوق در کنار هم یکدیگر را بلد باشند. عشقی که باید به بچه ها یاد داد تا در بزرگسالی از میوه و ثمره ی اون بتوانند استفاده کنند . همه ی این چیزها بستر آموزشی مساعد میطلبد که متاسفانه من در جایی ندیدم. بعنوان یک انسان وظیفه ی ما اشاعه ی فرهنگ عشقست. متن شما و بازخوردتون باعث شد به نوشتن مقاله ای در باب عشق بیندیشم.
      ببخشید زیاد صحبت کردم.

    2. خواهش میکنم.
      ممنون از بازخورد خوبتون.
      این کتاب برای من دریچه ی جدیدی رو باز کرد و امیدوارم براتون موثر بوده باشه.
      و اما در مورد مسئله ی عشق. درسته که رسانه ها و شرایط موجود در جامعه باعث شده که نگرش انسانها نسبت به عشق تغییر کنه ولی عشق این چیزی نیست که همه اون رو عشق می‌پندارند. عشق فرای تصورات بشر و زیباتر از اینی هست که من و شما میبینیمش. عشق حقیقی در وصف نگنجد. عشقی مد نظر منه که عاشق و معشوق در کنار هم یکدیگر را بلد باشند. عشقی که باید به بچه ها یاد داد تا در بزرگسالی از میوه و ثمره ی اون بتوانند استفاده کنند . همه ی این چیزها بستر آموزشی مساعد میطلبد که متاسفانه من در جایی ندیدم. بعنوان یک انسان وظیفه ی ما اشاعه ی فرهنگ عشقست. متن شما و بازخوردتون باعث شد به نوشتن مقاله ای در باب عشق بیندیشم.
      ببخشید زیاد صحبت کردم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط