_ گر چه زشراب عشق مستم
عاشق تر از این کنم که هستم
+ مردم زجراحت جدایی
ای مردم ریش من کجایی
_ یا رب به خدایی خداییت
وانگه به کمال پادشاهی
از عشق به غایتی رساند
وندر او ماند من نمانم
+ مرا این نامه نام آن معبود
کز ازل بود وهست و خواهد بود
_ در دل را محبت باز میکرد
نشاطش را وصل آغاز میکرد
+ دمی مجنون خزیده در ته چاه
زماهی برکشیده ناله تا ماه
_همان به کاندر این چاهش گذاریم به چاه این آب حیوان را سپاریم
+ مگر او از ازل دیوانه بوده است بوادی جنونش خانه بوده است
_ تا باغم او شدم هم آغوش کردم ز دگر بتان فراموش
+ شود مرغ دلش شکاری عشق افتاد دلش ز زخم کاری عشق
ساعت ۱: ۲۹ دقیقه روز شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲
آخرین نظرات: