اولین بیتی که سرودم وتوسط دوست هنرمندی خوانش شد😊🥰🙃

به آغوشش شدم مست وهویداشد درون من

به بزم دلکشش باید، کنم رقص و سماعی من

☆شعرهای نوشته شده بروز می‌شوند .

انتشار آنها در #شعرباره در کانال تلگرام، است.

بعلاوه اشعاریکه از الهام با متن دوستان وایده از یک نوشته یون‌ها نوشته شده است.

□:درحال ویرایش

◇:ویرایش شده

□کافیست فقط نام مرا ذکرکنی
در بیابان، در کویر
درگلستان، در نیستان
در، دل خونین بوته
در دل سپید یک دانه انار،
بر سپیدار بلند،
کافیست فقط، نام مرا صداکنی.
من میام دربرت،
درتپشهای دلت،
برعرقهای سرت،
به رگهای پر طنین یک جنین
در زمستان دربهار
یا دل گرمای تیر
به، قدمهای لاجان عطش
به نگاه دلربای یک عروس.
درد و اشکت را، خریدارش منم
تو،
بیا، که راه تسکینش منم.
کافیست فقط نام مرا صدا کنی.
اسم مرا صدا بزن
فرقی ندارد بهرمن
خنده کنان،
گریه کنان،
بدان،
فقط خریدارت منم.

#نداشعر

…….

◇بذر اندیشه
ساغر ریشه
خلق یک پیراهنی واژه
بر،
مسیر پرشتاب اندیشه ی طوفان
میخراماند تو را،
در کتاب پویش
بر صرف هر اندیشه ای مکتوب

#نداشعر

اقتباس از یک واژه ای درمتن
برتراند راسل

…………….

◇چرا خط زمان خم نشود ؟
وتو که در،
بوته ی احساس منی
درهر سلول تنم
گم شده ای؟؟؟

چرا خط زمان خم نشود
ومن گمگشته ی تو
دردیاری ابدی
باهم گم نشویم؟

#نداشعر

…‌‌.‌………..

□سلام دوستان.
من یک قطره هستم.
میخوام داستانمو
براتون تعریف کنم.💦💧💧💦💧💦💧💦💧💦💧💦💧

از ابرها، روییدم.
درخاکی، رویاندم.
درخشکی، جوشاندنم.
درلیوان، ریزاندنم.
درفنجان، نوشیدند.
دربرکه ای، قطره شدم.
درگوشه ای، خفته شدم.
گرمم شد، تبخیر شدم.
سردم شد، بلور شدم.
در فنجانی، مخلوط شدم.
بانباتی،  دوست شدم.
خورده شدم، جذب شدم.
دربدنی، هضم شدم.
باخونی، من جاری شدم.
با رگها، سفررفتم.
وارد بطن چپ شدم
از آئورت هم، من ردشدم.
به‌کلیه نزدیک شدم.
با جنینی، دوست شدم.
همدم شدم، آرام شدم،
با بدنش، من رام شدم.
بابدنش،  روح شدم.

او، کودکی پرزور شد.
دریایی بودم، خاکی شدم.
درانسانی، جاویدشدم..

#نداشعر

با اقتباس ازجمله ی
صبا مددی❤️🌸

…………….

شکستم
در دلم بیداد فریادی زد
سرزمین خشک حسرت،
در نگاهی پر سوال
بودنم را رد کرد.
شکستم
لبخند پرفروغ احساسم
گوشه ی چشمم
فراری شد زبنیادم.
تو درکم میکنی یا رب؟
درد دلهای نگاهم را
نظاره میکنی یا رب؟
من شکستم.
درنگاه پر ز احساس امید
در کویر جهل او
گم شدم
در حسرتی از یاد…

بیگناهم من،
درخود فرو رفتم
شکستم من….

#نداشعر
بااقتباس ازجملات دوست عزیزم
با نام انتظار

…………….

مدتهاست که دوست دارم
خوانده شوم
سروده شوم
زنده شوم
دراحساس یک بذری
که کاشتمش، دروجودی…
من میخواهم
اشکهایت را خریداری کنم
خنده هایت را پرستاری کنم
غصه هایت را رنگ اندر رنگی کنم
تا صلیب احساسم را
برایت ترسیم کنم.
میدانی چه شد؟
در تل پر فروغ احساست
اشک جوشید،
رود طغیان کرد،
در صورت پرفراز ونشیبم
اشک غلتید،
احساس پهن شد،
قلب غرید،
آسمان دل طوفانی شد.
دستهایت را خریدارش منم.
احساست را،
در کتیبه ی دلم نگاشتم،
تا فراموشم نشود
که مردی از دیار عشق،
با قلمش، چه ها نوشت..‌‌

#نداشعر
بااقتباسی از متن زیبای
#مهدی_رحیمی

………….

عشق را باعشق جستجو کردم
تو را دیدم کنار او
شعف بر صورتش خندید
امید روشن شد بهر او
حسادت غالب من شد
شادی در نهادم مرد بانگاه تو
طراوات دردلش جوشید
نگاهش با نگاهت قفل شد
صورتی گلگون شد زعشق
عطر عشقی در فضا پیچید
مهتاب رخش مهوش وار
دلت را در تله انداخت
وتو بی قرار، بی اختیار،
مینبشتی، تو بهر یار
میسرودی بیت هارا
مرصع وار
عشق نایابت
آتش زد بر دلم کم کم
میسرودی تو متن هارا
بهر او، فقط
بیت‌ها را می جستی
و دنیا را بهم می دوختی
چه زیبا لحظه ای بود آن دم
که تومی بافتی از برایش هر دم…

#نداشعر
بااقتباس از متن زیبای #پوران_رضایی

……‌‌‌‌.‌..

اندکی صبر،
اینترنت ها ضعیفند
نگاهی خسته ست
کاپیتان عزم  صعودی دارد
نادمان جزم حضوری دارند
صالحان سر به نمازی آرند
که چرا اندکی صبر
نتها چون خسته اند
نتهاعزم حضوری دارند
ولی بستر ندارند
موبایلی مرده در راه
چون نت ها بی حضوری
بی ظهورند
علم درپستوی اندوه
درپی کسب کتابی
می‌نویسد با حسرت
علم ها عزم حضوری دارند
ونتها…
در حضوری  ناپیدا

در پی  فرارند
ازدست این ندای پر سر وصدا😅😂

#نداشعر

………….‌‌‌..

چو جوان شد تن وروحم؛ بدویدم پی عشق
عشق را در دل خود بت کردم ونکردم پرواز

سالها در طمعِ کام گرفتن یا مستیِ عشق
من دویدم ونفهمیدم که؛من نکردم پرواز

طلبش را غایت خود میدیدم

بهر رویش، بهر کویش،بهر عطری ازسبویش، من نکردم پرواز

در جمود افکار غوطه زدم رقصیدم

دراندیشه ی خود من ندیدم عشقی
ونکردم پرواز

#نداشعر
اقتباس از متن زیبای
#مهدی_رحیمی

………..‌‌‌