میخواهم نامه ای بنویسم برای تو،تویی که پرازاندیشه ای..
میخواهم نامه ای بنویسم برای تو ،تویی که درصداقت گفتار اولینی…
میخواهم نامه ای بنویسم برای تو،تویی که مهندس هر باوری.
میخواهم نامه ای بنویسم برای تو، تویی که خط شکن هر عملیاتی…
میخواهم نامه ای بنویسم یرای تو،تویی که معمار هر تفکری….
میخواهم نامه ای بنویسم برای تو،تویی که مرهم هر دلشکسته ای…
میخواهم نامه ای بنویسم برای تو،تویی که معلم هر کودکی..
میخواهم نامه ای بنویسم برای تو،تویی که پاسدار هر عقیده ای..
میخواهم نامه ای بنویسم برای تو،تویی که جوینده هر حقیقتی.‌‌
میخواهم نامه ای بنویسم برای تو،تویی که حقیقت هر واقعیتی..‌‌
قسم به کلمه!
قسم به انسانیت کورش..
قسم به سیاست داریوش..
قسم به صلابت گفتار
قسم به زندگی هر امیدوار
قسم به عشق!
قسم به سوگ!
قسم به مرگ!
قسم به تو..
قسم به ما…
قسم به آب…
نمیدانم از چه بگویم که راحتی گفتارم در شیوایی بیانم حل شود
نمیدانم از چه بگویم که محبت دیدارت را در ستیغ کوه به نظاره بنشینی!
نمیدانم از کدامین کلمه باتو سخن بگویم که نفس سخنم در حلاوت نگاهت روشن باشد.
نمیدانم از چه بذر محبتی در دشت وجودت پاشیده ای
نمیدانم از کدامین زمان باید به انتظار شکوفه بیدار شوم.
نمیدانم از نامه ها وبیم وامیدش بگویم یا از وصل وهجرانش!
نمیدانم از نمیدانمم بگویم یا از میدانمم….
نمیدانم از شیرینی وصال نامه برایت رسیده؟!
نمیدانم از چه بگویم واز چه نگویم.
نمیدانم از چه بنویسم تومیدانی؟
میدانی….
دوست دارم از تو سخن بگویم
دوست دارم از کوه بنویسم.
دوست دارم از کلمه به زندگی برسم.
دوست دارم از همه چیز نقاشی بکشم…
تومیدانی نوشتن چیست؟
نوشتن چیدن بذری در باغچه ی اکنون است..
برمیگردم تانوشتن را در نگاهی خلاصه کنم…

۲۹ آبان ماه ۱۴۰۱ ساعت۱۹:۳۰
ویرایش ۱۳ بهمن ۱۴۰۱