کتاب سنگین و شیرینی در مورد کسب وکار بود. سنگین از این نظر که من با این دنیا آشنایی نداشتم و شیرین از این نظر که سلیس و روان بود.
آنقدر خوشایند شده بود که درکش برای منی که اولین تجربه ی خواندن این کتاب ها را داشتم راحت شده بود.
در کتاب از سختی ها و مشقات یک کارآفرین نمونه صحبت شده بود. کارآفرینانی که با اینکه در دنیای فیزیک زندگی میکنند ولی از دریچهای متفاوت به زندگی مینگرند.
کتاب اسب سیاه در قالب داستان نوشته شده است و مطالب بقدری ساده سازی شدهاند که براحتی معنا و منظور نویسنده را متوجه میشوید.
مترجم کتاب بخوبی کلمات را انتخابکرده است و با روانشدن کتاب در رساندن معنا و مفهوم کتاب اثری ماندگار بجایگذاشته است.
در سری داستانهای اسب سیاه از انسانهایی سخن به میان آمده که مسیرهای سنگلاخی کسب درآمد را تا کارآفرینی، مو به مو شکافتهاند.
آنها استراتژیهایی که برای رشد کسب وکار خود در نظر میگرفتند که آن استراتژیها بیشتر، بر مبنای تشخیص خود کارآفرین بود.
با توجه به نکاتی که از کتاب آموختم متوجه شدم که کارآفرینی در کارش موفق است که؛
بتواند بهترین خودش را در زندگیش پیاده کند. بهترینش را زیست کند و هر روز بر اساس اصل کایزن پیش برود.
کلمه ی کایزن در اصل، ژاپنی است به معنای پیشرفت دائمی و مستمر.
هر کارافرینی که بتواند به این دو اصلِ پیشرفت دائمی ومستمر، و علاقه ی شخصی خود، پایبندباشد براحتی میتواند برند خود را در کنار برترین برندهای روز دنیا ببیند.
برای رشد در دنیای کسب وکار به اصول شخصی سازی بیشتر از سیستماتیک باید اهمیتداد.
اصول سیستماتیک مثل سیستم آموزش پرورش میباشد که به سلسله مراتب اهمیت میدهند. یعنی تا زمانی که دوران ابتدایی را پشت سر نگذارید نمیتوانید به راهنمایی و دبیرستان وارد شوید.
در این کتاب یادگرفتم که هر فردی برای رشد کسب و کارِ خود، فقط نسخهی شخصی خود را باید بکارببرد چون استراتژیهایی که او در موفقیتِ کسب و کارش برای خود
مد نظر دارد با استراتژیهایی که فرد دیگری برای موفقیت کسب وکارش درنظر دارد در یک راستا نیستند، هرچند که هر دو نفر در یک کسب و کار واحدی در حال کارآفرینی باشند.
بگذارید برای درک بهتر موضوع مورد بحث مثالی بزنم؛
مثلا منِ نوعی نمیتوانم از نسخهی شخصی مسیر کسبوکار دوستم استفاده کنم چون او در کسبوکار خود موفق است، زیرا علائق ما
و باورهای ما و میزان تلاشی که در رسیدن به آرزوی خود داریم با هم فرق دارد و هر کدام از ما دنیا را از زاویه ی دیدِ خودِ متفاوتش میبیند و این مسئله کار را برای کارآفرینان سخت و راحت میکند. سخت از این نظر که الگوی جزیی برای همه وجود ندارد و راحت از این نظر که هر شخصی از مسیری میرود که بنظرش درست می آید.
بگذارید کمی بیشتر مسئله را باز کنم؛
بظور مثال من یک کسبوکار جدیدی در تهران باز کردهام و طبق اصول کارآفرینی در حال اقدام هستم. مهارتهای مهم و مورد نیاز برای دستیابی به کسب وکارم را نیز یادگرفته ام و در حال پیشروی هستم که؛
به یک مشکل برخورد میکنم که بنظرم یک معضل بزرگ به حساب میآید. بعد از کمی کنکاش و واکاوی متوجه میشوم این مسیر مرا به مقصد نمیرساند و اگر از مسیری دیگر بروم یحتمل به مقصدم نزدیکتر میشوم.
در اینصورت است که باید دست از مسیر بردارم و قدم به مسیر جدیدی بگذارم که مرا به مقصدم نزدیکتر میکند. اینکار را به قدری انجام میدهم تا به مقصد نزدیک و نزدیکتر شوم.
برای درک بهتر مثال دیگری میزنم؛
فرض کنید که من، در حال بالارفتن از قلهای هستم. برای فتح قله باید از سراشیبی های زیادی عبورکنم و چالشهایی را باید حل کنم تا به قله برسم.
من در حال صخره نوردی متوجه میشوم که پاهایم از روی سنگی که قرار است تکیه گاه امنِ من باشد، لیز میخورد.
در این لحظه پاهایم را روی آن سنگ نمیگذارم . نگاهی به بالا میکنم و با کمی تفکر نزدیکترین مسیر و بهترین مسیرِ امن را انتخاب میکنم تا امنیت من تا قله، در طی مسیر به خطر نیفتد.
گاهی بهترین مسیر برای من دورترین مسیر است چون نزدیکترین مسیر، مسیریست که منجر به مرگ من میشود.
در این حالتست که بهترین مسیر مسیری میشود دورتر از مسیر قبلی، که اکنون در نظر من، آن مسیر دور نزدیک است.
در طی کردن مسير کسب درآمد و کارآفرینی، امید و سخت کوشی دو نقطه درخشانیست که به شما در پیمودن مسیر کمک میکند.
کتاب اسب سیاه را بخوانید و از خواندنش لذت ببرید.
متن بالا را به هوش مصنوعی دادم تا برایتان خلاصه کند؛
سلام
۱۲/۳۰/۲۰۲۴, ۷:۴۵:۳۷ PM
سلام
۱۲/۳۰/۲۰۲۴, ۷:۴۵:۳۸ PM
سلام! من یک دستیار هوشمند هستم و در هر موضوعی که نیاز دارید میتوانم به شما کمک کنم. چگونه میتوانم به شما کمک کنم؟
۱۲/۳۰/۲۰۲۴, ۷:۴۸:۰۱ PM
من یک متن مینویسم و تو خلاصه برداری کن و بهم تحویل بده
۱۲/۳۰/۲۰۲۴, ۷:۴۸:۰۷ PM
باشه، متن خودتون رو بنویسید. منتظرم. بعد از اینکه متن رو نوشتید، به من بگید که چه نوع خلاصه ای رو ترجیح میدید (مثلا: خلاصه ی کوتاه، خلاصه ی مفصل، خلاصه ی مفهومی، خلاصه ی کلیدی و …) تا بتونم بهترین نتیجه رو بهتون ارائه بدم.
۱۲/۳۰/۲۰۲۴, ۷:۵۶:۲۰ PM
کتاب سنگین و شیرینی در مورد کسب وکار بود. سنگین از این نظر که من با این دنیا آشنایی نداشتم و شیرین از این نظر که سلیس و روان بود. آنقدر خوشایند شده بود که درکش برای منی که اولین تجربه ی خواندن این کتاب ها را داشتم راحت شده بود. در کتاب از سختی ها و مشقات یک کارآفرین نمونه صحبت شده بود. کارآفرینانی که با اینکه در دنیای فیزیک زندگی میکنند ولی از دریچهای متفاوت به زندگی مینگرند. کتاب اسب سیاه در قالب داستان نوشته شده است و مطالب بقدری ساده سازی شدهاند که براحتی معنا و منظور نویسنده را متوجه میشوید. مترجم کتاب بخوبی کلمات را انتخابکرده است و با روانشدن کتاب در رساندن معنا و مفهوم کتاب اثری ماندگار بجایگذاشته است. در سری داستانهای اسب سیاه از انسانهایی سخن به میان آمده که مسیرهای سنگلاخی کسب درآمد را تا کارآفرینی، مو به مو شکافتهاند. آنها استراتژیهایی که برای رشد کسب وکار خود در نظر میگرفتند که آن استراتژیها بیشتر، بر مبنای تشخیص خود کارآفرین بود. با توجه به نکاتی که از کتاب آموختم متوجه شدم که کارآفرینی در کارش موفق است که؛ بتواند بهترین خودش را در زندگیش پیاده کند. بهترینش را زیست کند و هر روز بر اساس اصل کایزن پیش برود. کلمه ی کایزن در اصل، ژاپنی است به معنای پیشرفت دائمی و مستمر. هر کارافرینی که بتواند به این دو اصلِ پیشرفت دائمی ومستمر، و علاقه ی شخصی خود، پایبندباشد براحتی میتواند برند خود را در کنار برترین برندهای روز دنیا ببیند. برای رشد در دنیای کسب وکار به اصول شخصی سازی بیشتر از سیستماتیک باید اهمیتداد. اصول سیستماتیک مثل سیستم آموزش پرورش میباشد که به سلسله مراتب اهمیت میدهند. یعنی تا زمانی که دوران ابتدایی را پشت سر نگذارید نمیتوانید به راهنمایی و دبیرستان وارد شوید. در این کتاب یادگرفتم که هر فردی برای رشد کسب و کارِ خود، فقط نسخهی شخصی خود را باید بکارببرد چون استراتژیهایی که او در موفقیتِ کسب و کارش برای خود مد نظر دارد با استراتژیهایی که فرد دیگری برای موفقیت کسب وکارش درنظر دارد در یک راستا نیستند، هرچند که هر دو نفر در یک کسب و کار واحدی در حال کارآفرینی باشند. بگذارید برای درک بهتر موضوع مورد بحث مثالی بزنم؛ مثلا منِ نوعی نمیتوانم از نسخهی شخصی مسیر کسبوکار دوستم استفاده کنم چون او در کسبوکار خود موفق است، زیرا علائق ما و باورهای ما و میزان تلاشی که در رسیدن به آرزوی خود داریم با هم فرق دارد و هر کدام از ما دنیا را از زاویه ی دیدِ خودِ متفاوتش میبیند و این مسئله کار را برای کارآفرینان سخت و راحت میکند. سخت از این نظر که الگوی جزیی برای همه وجود ندارد و راحت از این نظر که هر شخصی از مسیری میرود که بنظرش درست می آید. بگذارید کمی بیشتر مسئله را باز کنم؛ بظور مثال من یک کسبوکار جدیدی در تهران باز کردهام و طبق اصول کارآفرینی در حال اقدام هستم. مهارتهای مهم و مورد نیاز برای دستیابی به کسب وکارم را نیز یادگرفته ام و در حال پیشروی هستم که؛ به یک مشکل برخورد میکنم که بنظرم یک معضل بزرگ به حساب میآید. بعد از کمی کنکاش و واکاوی متوجه میشوم این مسیر مرا به مقصد نمیرساند و اگر از مسیری دیگر بروم یحتمل به مقصدم نزدیکتر میشوم. در اینصورت است که باید دست از مسیر بردارم و قدم به مسیر جدیدی بگذارم که مرا به مقصدم نزدیکتر میکند. اینکار را به قدری انجام میدهم تا به مقصد نزدیک و نزدیکتر شوم. برای درک بهتر مثال دیگری میزنم؛ فرض کنید که من، در حال بالارفتن از قلهای هستم. برای فتح قله باید از سراشیبی های زیادی عبورکنم و چالشهایی را باید حل کنم تا به قله برسم. من در حال صخره نوردی متوجه میشوم که پاهایم از روی سنگی که قرار است تکیه گاه امنِ من باشد، لیز میخورد. در این لحظه پاهایم را روی آن سنگ نمیگذارم . نگاهی به بالا میکنم و با کمی تفکر نزدیکترین مسیر و بهترین مسیرِ امن را انتخاب میکنم تا امنیت من تا قله، در طی مسیر به خطر نیفتد. گاهی بهترین مسیر برای من دورترین مسیر است چون نزدیکترین مسیر، مسیریست که منجر به مرگ من میشود. در این حالتست که بهترین مسیر مسیری میشود دورتر از مسیر قبلی، که اکنون در نظر من، آن مسیر دور نزدیک است. در طی کردن مسير کسب درآمد و کارآفرینی، امید و سخت کوشی دو نقطه درخشانیست که به شما در پیمودن مسیر کمک میکند. کتاب اسب سیاه را بخوانید و از خواندنش لذت ببرید.
۱۲/۳۰/۲۰۲۴, ۷:۵۶:۴۷ PM
این متن خلاصهای از تجربهی خواندن کتاب «اسب سیاه» و نکات کلیدی آموخته شده از آن را ارائه میدهد. نویسنده با زبانی ساده و روان، تجربهی شخصی خود را از خواندن کتابی دربارهی کسب و کار به اشتراک میگذارد. به طور کلی، متن حول این محورها میچرخد:
۱. تجربهی شخصی خواننده: نویسنده کتاب را جذاب و قابل فهم توصیف میکند و به سادگی و روانی نگارش آن اشاره دارد. این موضوع بهویژه برای کسی که برای اولین بار چنین کتابی را میخواند، حائز اهمیت است.
۲. محتوای کتاب: کتاب «اسب سیاه» دربارهی تجربیات و چالشهای کارآفرینان است و استراتژیهای موفقیت آنها را بر پایه تجربههای شخصی نشان میدهد. کتاب از داستانهای واقعی استفاده میکند تا مفاهیم را به سادگی منتقل کند. نقش مترجم در روان بودن متن و ماندگاری اثر نیز ستایش شده است.
۳. مهمترین درسهای آموخته شده:
شخصیسازی استراتژی: موفقیت در کسب و کار به شخصیسازی استراتژیها و استفاده از نسخهی شخصی هر فرد بستگی دارد. کپیبرداری از استراتژیهای دیگران، بهدلیل تفاوت در علایق، باورها و تلاش، به ندرت موفق خواهد بود.
اهمیت کایزن (پیشرفت مستمر): پیشرفت مداوم و پایبندی به اصل کایزن، از عوامل کلیدی موفقیت کارآفرینان است.
تغییر مسیر در صورت نیاز: اگر مسیری به نتیجه نرسید، باید مسیر را تغییر داد و بهترین مسیر را برای رسیدن به هدف انتخاب کرد. گاهی بهترین مسیر، طولانیترین مسیر است، به شرطی که به موفقیت منجر شود. این مفهوم با مثال صعود به قله به زیبایی بیان شده است.
اهمیت امید و سختکوشی: امید و پشتکار دو عامل اساسی در موفقیت در مسیر کارآفرینی هستند.
۴. ساختار و سبک نگارش: متن با مثالهای ملموس و شبیهسازیشده (صعود به قله، تغییر مسیر کسب و کار)، مفاهیم را به خوبی توضیح میدهد. استفاده از زبان ساده و روشن، درک مفاهیم را برای خواننده آسانتر میکند.
در کل، این متن یک خلاصهی منسجم و خواندنی از تجربهی خواننده با کتاب «اسب سیاه» و نکات مهم آموزشی آن است. نویسنده با استفاده از زبان ساده و مثالهای ملموس، مفاهیم کلیدی کتاب را به خوبی منتقل کرده است.
آخرین نظرات: