نوشتههای من ریلز در حال گوش دادن به صدای ریلز بودم که صدای شر شرِ آب، مرا وارد یک دنیایی دیگر کرد. دنیایی؛ مملو از حس امنیت و ادامه مطلب » ۱۴۰۳-۰۳-۱۱ بدون دیدگاه
طنز حمیرا و فسلفه حمیرا از داخل ماشین به گله ی گوسفندی نگاه میکرد که از کنار ماشینشان رد میشد. حمید رو به حمیرا کرد و گفت: خواهر قشنگم..؟ ادامه مطلب » ۱۴۰۳-۰۲-۱۸ بدون دیدگاه