نوشته‌های من

گریه ی اشک

اشک اژ چشمانم در حال چکیدن بود که انگشت سبابه ام را به زیر پلک زیرین چشمم بردم و اشک چشمم را بر روی آن

ادامه مطلب »

آرزوی دیروزم

داشتم خونه رو جارو میکردم که مهدیس زنگ زد. جاروبرقی رو خاموش کردم و با دست راستم دستمالی رو که برای گردگیری ازش استفاده کرده

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

نقطه ی عطف

به زندگی خودتان فکر کنید. نقطه عطف زندگی شما چه کسی، چه چیزی، چه واقعه ای، چه خاطره ای يا چه رویدادیست؟ آیا اصلا نقطه

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

مراقبت

نامش سعید بود. تازه درسش را در دانشگاه کینز کالج  لندن به  اتمام رسانده بود. با اینکه از تمامی تکاپوهایی که  در طول این  چند

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

ریلز

در حال گوش دادن به صدای ریلز بودم  که صدای شر شرِ آب، مرا وارد یک دنیایی دیگر کرد. دنیایی؛ مملو از حس امنیت و

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

ملاقات من بامصدر دیدن

امروز برای هواخوری به پارک رفته بودم وبرای نگاه کردن گلها وخوب دیدن  زمان وتایمم را صرف میکردم. از نوشتن شروع کردم. مقابل بوته های

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

روزنگاری

امروز صبح از خواب بیدارشدم. صورتم راشستم و به نانوایی رفتم.۳عدد نان بربری گرفتم و به خودم نیمرو لذیذی تقدیم کردم. دقیقن به همین سادگی..

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

اثر طبیعت و حس خوب

امروز که بیدار شدم حس و حال خوبی داشتم. تا چشمانم را باز کردم یاد هزاران  قول و قراری افتادم که با خودم عهد بسته

ادامه مطلب »
پارت اول

قرص خنده

✍ چهره اش شباهت به میوه لهیده ای داشت که دردستان کودک دوساله ای درحال فشرده شدن بود و آب آن از لابلای انگشت کودک

ادامه مطلب »