مشاعره
بر این گردون و این هستی بر این دنیای پر مستی بر این کوهان پر پستی بر این دشت پر از نیستی به هر وزنی
بر این گردون و این هستی بر این دنیای پر مستی بر این کوهان پر پستی بر این دشت پر از نیستی به هر وزنی
■ بدون تو چگونه سر کنم این روز و شبها را ندانی شور و حالم را، ندیدی تاب و تب ها را تپش های
در خیالت گم شدم در جمالت حل شدم با کمالت بیدار شدم با نگاهت بیمار شدم در کنارت همدم شدم درجوارت همدل شدم من برایت
واژه را، در تو، تماشا میکنم زندگی را، با تو، معنا میکنم عشق را، در تو، من احیا میکنم سعی را، با تو، هویدا میکنم
_ گر چه زشراب عشق مستم عاشق تر از این کنم که هستم + مردم زجراحت جدایی ای مردم ریش من کجایی _ یا رب
انتظار شیرین؛ به آسمان مینگریست. شکوه وعظمت شب و سکوت زیبایش او راغرق در شادی کرده بود. حال بد او را ، فقط، نیم نگاهی
درد پنهان ؛ سینا دوست صمیمیش بود از زمانیکه به این محل آمده بودند اوتنها کسی بود که رفاقتش را به او ثابت کرده بود،
به آسمان نگاه کرد و گردِ یاس در چهره اش ریخته بودند. پرده راکشید و به آشپزخانه رفت تا آب بنوشد که موبایلش زنگ خورد