صدا.
صدا، رنگین کمان موج صدایت، آرزو نگاه، آرام جان حرم نگاهت، کو به کو دل، آفتابِ جان ره به دلت، هست آرزو #نداشعر ادامه نویسی
صدا، رنگین کمان موج صدایت، آرزو نگاه، آرام جان حرم نگاهت، کو به کو دل، آفتابِ جان ره به دلت، هست آرزو #نداشعر ادامه نویسی
میان آسمان پیدایم کن شدم ستاره ای با اختران شدم سیارهای در کهکشان شدم مناره ای در آسمان شدم بالهایی در پرندگان. صدایم که میزنی
امروز زودتر بیدارشدم. شب خیلی خوب خوابیده بودم. بعد از صرف صبحانه تصمیم گرفتم به پارک بروم و کمی با فضای سبز چشمم روحم را
چون تو حاضر میشوی او درخودش گم میشود اندکی خود دار باش عالم هویدا میشود #نداشعر ادامه نویسی از متن زیبای #سعدی
من وحسرت، من وآه، آرزوهایی تباه مینویسد به قلم درد هرز هر گناه بوی نارنج، به هر نگاه میکند مستت، به افیونِ گناه غرق هر
در رابستم و بطرف پارک حرکت کردم. از سراشیبی کناری رد شدم. درختان زیبا و تتومندش حکایت از بهاری دل انگیز داشت. درخردادی زیبا بسر
چه قیامت است جانا ؟ قد سرو و ماه رویت تو به عاشقان عیان نمودی دل من مثال خون شد که دلت را دور نمودی
شروع من، از تو بود شروع تو ، از که بود؟ مگر من با زایش لبخندی درقلبت گام مگذاردم؟ به من بگو شروع تو از
درحال خوردن یک نوشیدنی گرم بودم وبه منظره ی زیبای مقابل چشمم نگاه میکردم. محیطی سرسبز با جنگلی انبوه در مقابل چشمم بود. دلم دوهزار
نشسته ام به نگاه کنج اقاقیها روی تخته ی چوبی ساده در چمن های نگاهی پر شور در تمنای هوایی تازه میکنم آغازی من به