ستون نویسی ۴ شنبه./چه کسی آتش نشان ها را نجات میدهد؟
ستون نویسی چهارشنبه: اسنپ رسیده بود.از پشت شیشه های دودی پارکینگ، ماشین پراید را دیدم. در را بازکردم وبیرون رفتم. سپس، در را بسته وبطرف
ستون نویسی چهارشنبه: اسنپ رسیده بود.از پشت شیشه های دودی پارکینگ، ماشین پراید را دیدم. در را بازکردم وبیرون رفتم. سپس، در را بسته وبطرف
ستون نویسی ۴ شنبه ها وقتی از پله های محضر بالا میرفتم صدای جیرینگ جیرینگ شیشه های قلبم را میشنیدم که بر اثر زلزله مهیبی
نوشتن درتایمهای صبحگاهی، جوشش ذهنم را مزین میکند بر، تاجی از کلمات. این تاج، توانستن را در بودن، شدن،خواستن معنا میکند و، اشکهایت را مسئول
دیروز که به دیدن دوستم رفتم تا به امروز اتفاقات عجیب وجالب برایم افتاد. دلم برایش تنگ شده بود.سالها بود که بدلیل بیماری، نتوانسته بودم
ستون نویسی روز۴ شنبه/قوی ماندن درآینه به خود نگاه میکردم. یک روسری مارک لوییس ووتون ویک مانتوی ساده ی مشکی با شلوار مشکی نخی پوشیده
ستون نویسی روزهای یکشنبه: موضوع وبگردی دبشب غرق نوشتن صدداستانک بودم که با دینگ دینگ صدای گوشی با حواس پرتی مضاعفی به این دنیا پرت
تابحال به قوی بودن فکر نکرده بودم. مجبور بودم امروز رو،کمی متفاوت تر از بقیه روزها، سپری کنم. باصدای خودم درحال راز ونیاز بودم که،
توی وبینار اهل نوشتن بودم. اصلن حواسم نبود. از یک طرف تایپ میکردم وکامنت میزاشتم وبه بچه ها قوت قلب میدادم تا از لینک خارج
درحال تایپ کردن متنی، بود م.جواب دوستم را دادم. ویس موسیقی بیکلام را باز کردم وگوش میدادم که، صدای زنگ پیامک منو به این دنیا